loading...
طواف دل
انصارالمهدی بازدید : 93 شنبه 28 بهمن 1391 نظرات (0)
آیهء 28 تا 30 سوره ی مبارکه عنکبوت
و لوطا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من اءحد من العالمين (28)
اءئنـكـم لتـاتـون الرجـال و تقطعون السبيل و تاتون فى ناديكم المنكر فما كان جواب قومه الا اءن قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين (29)
قال رب انصرنى على القوم المفسدين (30)
ترجمه:
28 - و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت : شما كار بسيار زشتى انجام مى دهيد كه احدى از مردم جهان قبل از شما آنرا انجام نداده !
29 - آيـا شـمـا بـه سـراغ مـردان مـى رويـد، و راه تـداوم نـسـل انسان را قطع مى كنيد، و در مجلستان اعمال منكر انجام مى دهيد؟!، اما پاسخ قومش جز اين چيزى نبود كه گفتند: اگر راست مى گوئى عذاب الهى را براى ما بياور!
30 - (لوط) عرض كرد: پروردگارا مرا در برابر اين قوم مفسد يارى فرما.
 

تفسير:
آلوده دامنان خيره سر!
بـعـد از بـيـان گـوشـه اى از مـاجـراى ابـراهيم (عليه السلام ) به سراغ ذكر بخشى از سـرگـذشت پيامبر هم عصرش لوط (عليه السلام ) مى پردازد و مى فرمايد: (ما لوط را فرستاديم به خاطر بـيـاور هـنگامى را كه به قومش گفت : شما كاربسيار زشتى را انجام مى دهيد كه احدى از جـهـانـيـان تـاكـنـون مـرتـكـب آن نـشـده اسـت )! (و لوطـا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين.)
از جـمـله ( مـا سـبـقـكـم بـهـا مـن احـد مـن العـالمـيـن ) بـه خـوبـى اسـتـفـاده مـى شـود كـه ايـن عـمـل زشـت و نـنـگـيـن لااقـل بـه صـورت هـمـگـانـى و عـمـومـى و در آن شكل زننده در ميان هيچ قوم و ملتى سابقه نداشته است.
در حالات قوم لوط نوشته اند يكى از عوامل اصلى آلودگى آنها به اين گناه اين بود كه آنـهـا مـردمى بخيل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه كاروانهاى شام قرار داشت آنها بـا انـجـام اين عمل نسبت به بعضى از عابرين و ميهمانان آنها را از خود متنفر كردند، ولى كـم كـم تـمـايـلات هـمـجـنس گرائى در ميان خود آنها قوت گرفت و در لجنزار (لواط) فرو رفتند.
بـه هـر حال آنها هم بار گناه خويش را بر دوش مى كشند و هم بار گناه كسانى را كه در آيـنـده از عـمـل آنـهـا پـيـروى مـى كـنند (بى آنكه از گناه آنان چيزى كاسته شود) چرا كه بـنـيـانـگـذار ايـن سـنـت شـوم و پـليـد بـودنـد، و مـى دانـيـم هـر كـس سـنـتـى بـگـذارد در اعمال كسانى كه به آن عمل كنند سهيم است.
(لوط) (عـليـه السـلام ) ايـن پـيامبر بزرگ سپس مقصد خود را فاش تر بيان ساخت و گـفـت : (آيـا شـمـا بـه سـراغ مـردان مـى رويـد)؟! (ائنـكـم لتـاءتـون الرجال).
.(و آيـا راه تـكـثـيـر نـسـل انـسـان را قـطـع مـى كـنـيـد)؟! (و تـقـطـعـون السبيل )
(و آيـا شـمـا در مـجـالسـى كـه مـركـز اجـتـمـاعـتـان اسـت آشـكـارا اعمال منكر انجام مى دهيد)؟ (و تاءتون فى ناديكم المنكر).
قـرآن در ايـنـجـا شـرح نـداده اسـت كـه آنها چه منكراتى در مجالس خود انجام مى دادند، اما نـاگـفـتـه پـيـدا اسـت اعـمـالى بـوده اسـت كـه مـتـنـاسـب بـا هـمـان عمل زشتشان بوده ، و به طورى كه در بعضى از تواريخ آمده آنها فحشهاى ركيك و كلمات زشـت و زننده رد و بدل مى كردند، با كف دست بر پشت يكديگر مى زدند قمار مى كردند، بـازيـهـاى بـچـه گـانـه داشـتـنـد، مخصوصا سنگهاى كوچك به يكديگر يا به عابران پرتاب مى كردند، انواع آلات موسيقى را به كار مى بردند، و حتى در حضور جمع بدن خود را برهنه و گاه كشف عورت مى كردند!.
اكـنـون ببينيم پاسخ اين قوم گمراه و ننگين در برابر سخنان منطقى حضرت لوط (عليه السلام ) چه بود.
قـرآن مـى گـويـد: (آنها جوابى جز اين نداشتند كه گفتند: اگر راست مى گوئى عذاب خـدا را بـراى مـا بـيـاور) (فـمـا كـان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين).
ضـمـنـا ايـن تـعـبـيـر قـوم گـمـراه نـشـان مـى دهـد كـه آنـهـا مـى خـواسـتـنـد از عـدم نـزول عذاب نتيجه گيرى كنند كه او كاذب و دروغگو است ، در حالى كه اين رحمت خدا است كه حتى به آلوده ترين اقوام فرصت و مهلت براى مطالعه ، تجديد نظر و بازگشت مى دهد.
در ايـنجا بود كه لوط (عليه السلام ) دستش از همه جا كوتاه شد، رو به درگاه خدا آورد و با قلبى آكنده از غم و اندوه گفت : (پروردگارا! مرا بر اين قوم مفسد، پيروز گردان ) (قال رب انصرنى على القوم المفسدين).
نكته:
بلاى همجنس گرائى!
(هـمـجـنـس گـرائى ) چـه در مـيـان مـردان بـاشد (لواط) و چه در ميان زنان (مساحقه ) از بدترين انحرافات اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد زيادى در جامعه خواهد بود.
اصـولا طـبـيـعت زن و مرد آنچنان آفريده شده است كه آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طريق ازدواج سالم ) مى بينند، و هرگونه تمايلات جنسى در غير اين صورت ، انحراف از طبع سالم انسانى و يكنوع بيمارى روانى است كه اگر به آن ادامه داده شـود روز بـه روز تـشـديـد مـى گـردد و نتيجه اش:
1.بى ميلى به (جنس مخالف ) و اشباع ناسالم از طريق (جنس موافق).
2.در ارگـانيسم بدن انسان و حتى در سلسله اعصاب و روح اثـرات ويـرانـگـرى دارد.
مـرد را از يـك مـرد كـامـل بـودن ، و زن را از يـك زن كامل بودن ساقط مى كند..3     
 4.چنين زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شديد مى شوند و قادر نيستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آينده خود باشند.
5.گاه قدرت بر توليد فرزند را به كلى از دست مى دهند.
6.افـراد (هـمـجـنـس گـرا) تـدريـجـا به انزوا و بيگانگى از اجتماع و سپس بيگانگى از خويشتن رو مى آورندو گرفتار تضاد پيچيده روانى مى شوند.
7.ممكن است به بيماريهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند.
مـوضـوع مـهـم اين است كه چگونه بى بندوبارى و تنوع طلبى بيمارگونه دنياى متمدن مادى ، بـسـيارى از پسران و دختران را به سوى اين انحراف بزرگ مى كشاند؟
 نخست پسران را تـشـويـق بـه لبـاسـهـاى جلف و زنانه و خودآرائى مخصوص و دختران را به لباسهاى پـسرانه دعوت مى كند، و از اينجا انحراف و همجنس گرائى شروع مى شود تا جائى كه بـه وقـيـحـترين اعمال در اين زمينه ، شكل قانونى مى دهند و از هرگونه پيگرد و مجازات بركنار مى دادند كه قلم از شرح و وصف آن شرم دارد.
آیهء 31 تا 35 سوره ی مبارکه عنکبوت
و لمـا جـاءت رسـلنـا ابـراهـيـم بـالبـشـرى قـالوا انـا مـهـلكـوا اءهل هذه القرية ان اءهلها كانوا ظالمين (31)
قـال ان فـيـهـا لوطـا قـالوا نـحـن اءعـلم بـمـن فـيـهـا لنـنـجـيـنه و اءهله الا امراءته كانت من الغابرين (32)
و لمـا اءن جـاءت رسلنا لوطا سى ء بهم و ضاق بهم ذرعا و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوك و اءهلك الا امراءتك كانت من الغابرين (33)
انا منزلون على اءهل هذه القرية رجزا من السماء بما كانوا يفسقون (34)
و لقد تركنا منها اية بينة لقوم يعقلون (35)
ترجمه:
 31.هـنـگـامـى كـه فـرسـتـادگـان ما (از فرشتگان ) به سراغ ابراهيم با بشارت (به تـولد فـرزند براى او) آمدند، گفتند: ما اهل اين شهر و آبادى را (اشاره به شهرهاى قوم لوط) هلاك خواهيم كرد چرا كه اهل آن ستمگرند.
32.(ابـراهـيـم ) گـفـت : در ايـن آبـادى لوط اسـت ، گـفـتـنـد مـا به كسانى كه در آن است آگـاهـتـريـم ! مـا او و خـانـواده اش را نجات مى دهيم ، جز همسرش را كه در ميان قوم باقى خواهد ماند.
33.هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند از ديدن آنها اندوهگين شد، گفتند، نترس و غـمـگين مباش ، ما تو و خانواده ات را نجات خواهيم داد، جز همسرت را كه در ميان قوم باقى مى ماند.
 ما بر اهل اين شهر و آبادى عذابى از آسمان به خاطر فسقشان فرو خواهيم ريخت. .34
. مـا از آن آبـادى نـشـانـه روشـنـى و درس عـبـرتـى بـراى كـسـانـى كـه تعقل مى كنند باقى گذارديم .35
تفسير:
و اينهم سرنوشت آلودگان!
سـرانـجـام دعـاى لوط مستجاب شد و فرمان مجازات سخت و سنگين اين قوم تبهكار از سوى پـروردگـار صـادر گـرديـد، فـرشـتـگـانـى كـه مـاءمـور عـذاب بـودنـد قـبـل از آنـكـه بـه سـرزمـيـن لوط (عـليـه السـلام ) بـراى انجام ماءموريت خود بيايند به سـرزمـيـنـى كـه ابـراهـيـم (عـليـه السـلام ) در آن بود براى اداى رسالتى ديگر، يعنى بشارت ابراهيم (عليه السلام ) به تولد فرزندان رفتند.
آيـات فـوق نـخـست داستان برخورد آنها را با ابراهيم (عليه السلام ) بيان مى كند و مى گـويـد: (هـنـگـامـى كـه فرستادگان ما به سراغ ابراهيم با بشارت آمدند (و او را به تـولد اسـحـاق و يـعـقـوب نـويـد دادنـد) افـزودنـد، مـا اهـل ايـن شـهـر و آبـادى را (اشـاره بـه شـهـرهـاى قـوم لوط) هـلاك خـواهـيـم كـرد چـرا كـه اهـل آن ظـالم و سـتـمـگـرنـد) (و لمـا جـائت رسـلنـا ابـراهـيـم بالبشرى قالوا انا مهلكوا اهل هذه القرية ان اهلها كانوا ظالمين).
 تـعـبـيـر بـه (ظالم ) به خاطر آن است كه آنها، هم بر خويشتن ظلم مى كردندهم بر ديگران
هـنگامى كه ابراهيم اين سخن را شنيد نگران لوط پيامبر بزرگ خدا شد و (گفت : در اين آباديها لوط است )! (قال ان فيها لوطا).
سرنوشت او چه خواهد شد؟!
امـا فـورا در پـاسـخ او گـفـتـنـد: نـگـران مـبـاش (ما به كسانى كه در اين سرزمين هستند آگاهتريم ) (قالوا نحن اعلم بمن فيها).
ما هرگز تر و خشك را با هم نمى سوزانيم و برنامه ما كاملا دقيق و حساب شده است.
و افـزودنـد: (مـا قطعا لوط و خانواده اش را نجات خواهيم داد، جز همسرش كه در ميان قوم باقى خواهد ماند)! (لننجينه و اهله الا امراته كانت من الغابري).
از اين آيه بخوبى استفاده مى شود كه در تمام آن شهرها و آباديها تنها يك خانواده مؤ من و پاك بود، و خداوند هم به موقع آنها را رهائى بخشيد، چنانكه در آيه 36 سوره ذاريات مـى خـوانـيـم : (فـمـا وجـدنـا فـيـهـا غير بيت من المسلمين) : (ما در آنجا جز يك خانواده مسلمان نيافتيم و تازه همسر لوط نيز از صف مؤ منان خارج بود و لذا محكوم به عذاب شد).
گـفـتـگـوى فـرشـتـگان با ابراهيم در اينجا پايان گرفت و آنها روانه ديار لوط (عليه السلام ) شدند.
قرآن مى گويد: (هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند از ديدن آنها اندوهگين و بى طاقت شد) (و لما ان جائت رسلنا لوطا سيئى بهم و ضاق بهم ذرعا).
تـمـام نـاراحـتـى او از ايـن بـود كـه آنـها را نمى شناخت ، آنها به صورت جوانانى خوش قـيـافـه بـودنـد، و آمدن چنين ميهمانانى در چنان محيط آلوده اى ، ممكن بود براى لوط موجب دردسـر و احـتـمـالا آبـروريـزى نـزد مـيـهـمانان شود، لذا سخت در فكر فرو رفت كه عكس العمل قوم گمراه و ننگين و بى شرم در برابر اين ميهمانان چه خواهد بود؟!
ولى مـيـهـمـانـان كـه نـاراحـتـى او را درك كردند به زودى خود را معرفى نموده و او را از نـگـرانـى بـيـرون آوردنـد: (گفتند: نترس ، و غمگين مباش (كارى از اين بيشرمان ساخته نـيـسـت ، و بـه زودى هـمـگى نابود خواهند شد) ما تو و خانواده ات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان آنها مى ماند) (و هلاك مى شود)
(و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوك و اهلك الا امراءتك كانت من الغابرين).
بـعـد بـراى اينكه سرنوشت اين گروه آلوده به ننگ را در برنامه ماءموريت خود روشنتر سازند افزودند: (ما بر اهل اين شهر و آبادى عذابى از آسمان به خاطر فسق و گناهشان فـرو خـواهيم ريخت )! (انا منزلون على اهل هذه القرية رجزا من السماء بما كانوا يفسقون).
در اينجا چگونگى عذاب دردناك آنها توضيح داده نشده ، همين اندازه مى فرمايد: (ما از آن آباديها (از ويرانه هاى درهم ريخته و شهرهاى بلا ديده و نابود شده ) آنها درس عبرت و نشانه روشنى براى كسانى كه انديشه مى كنند باقى گذارديم ) (و لقد تركنا فيها آية بينة لقوم يعقلون).
ولى در هـمان سوره هود آيه 82 و همچنين سوره اعراف 84، شرح عذاب آنها داده شده است ، كـه نـخـسـت زلزله شـديـدى شـهـرهـاى آنها را به كلى زير و رو كرد، و سپس بارانى از سـنـگهاى آسمانى بر آنها فرو ريخت ، به گونه اى كه بدنها و ويرانه هاى خانه ها و قصرهاشان زير آن مدفون گشت.
آیهء45سوره ی مبارکه عنکبوت
اتـل مـا اءوحـى اليـك مـن الكـتـاب و اءقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اءكبر و الله يعلم ما تصنعون (45)
ترجمه:
45.آنـچـه را از كـتـاب آسـمـانى به تو وحى شده تلاوت كن ، و نماز را بر پا دار كه نـماز (انسان را) از زشتيها و منكرات باز مى دارد و خداوند مى داند شما چه كارهائى انجام مى دهيد.
تفسير:
نماز باز دارنده از زشتيها و بديها
نـخـسـت مـى گـويـد (آنـچه را از كتاب آسمانى (قرآن ) به تو وحى شده تلاوت كن ) (اتل ما اوحى اليك من الكتاب).
بخوان و در زندگيت به كار بند، بخوان و از آن الهام بگير، بخوان و قلبت
را به نور تلاوتش روشن كن.
بعد از بيان اين دستور كه در حقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است ، مى گويد: (و نماز را بر پا دار) (و اقم الصلوة).
سـپـس بـه فـلسـفـه بـزرگ نماز پرداخته مى گويد: (زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد) (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر).
انـسـانى كه به نماز مى ايستد، تكبير مى گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شـمرد، به ياد نعمتهاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گويد، او را به رحمانيت و رحيميت مـى سـتـايد، به ياد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى كند، از او يارى مى جـويد صراط مستقيم از او مى طلبد، و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد (مضمون سوره حمد).
بـراى خـدا (ركوع ) مى كند، و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهيها و خود برتربينيها را فراموش مى كند.
هـمـه اين امور موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود.
مـنـتـهـا هـر نـمـازى بـه هـمـان انـدازه كـه از شـرايـط كـمـال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند، گاه نهى كلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.
مـمـكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هـر چـنـد آلوده گـناه باشد، البته اين گونه نماز تاءثيرش كم است ، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند.
به چند حديث توجه كنيد:
1.در حـديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين مى خوانيم كه فـرمـود: مـن لم تـنه ه صلاته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا: (كسى كه نـمـازش او را از فـحـشـاء و مـنـكـر بـاز نـدارد هـيـچ بـهـره اى از نـمـاز جـز دورى از خـدا حاصل نكرده است)!.
4.اين اثر نماز بقدرى اهميت دارد كه در بعضى از روايات اسلامى به عنوان معيار سنجش نـمـاز مـقبول و غير مقبول از آن ياد شده ، چنانكه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من احـب ان يـعـلم اقـبـلت صـلوتـه ام لم تـقـبـل ؟ فـليـنـظـر: هـل مـنـعـت صـلوته عن الفحشاء و المنكر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه !: (كسى كه دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهى شده يا نه ؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتيها و مـنـكـرات بـاز داشـتـه يـا نـه ؟ بـه هـمـان مـقـدار كـه بـازداشـتـه نـمـازش قبول است)!.
امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤ ال شده بود چنين فرمود: علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربـوبـيـت پـروردگـار اسـت ، و مـبـارزه بـا شـرك و بـت پـرسـتـى ، و قـيـام در پـيـشـگاه پـروردگـار در نـهايت خضوع و نهايت تواضع ، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته ، و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار.
و نـيـز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد.
عـلاوه بـر ايـنـكـه مـداومـت ذكـر خـداونـد در شـب و روز كـه در پـرتـو نـمـاز حـاصـل مـى گردد، سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد.
و هـمين توجه به خداوند و قيام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند.        

درباره ما
Profile Pic
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 217
  • بازدید کلی : 11,931
  • کدهای اختصاصی
    روزشمار فاطمیه