loading...
طواف دل
انصارالمهدی بازدید : 94 شنبه 05 اسفند 1391 نظرات (0)

آخرين وداع-الوداع

آداب زيارت

تشرّف به ديدار امام معصوم «ع» چه در حال حيات و چه پس از شهادت و هنگام زيارت قبور ائمّه «ع» آدابى دارد كه آن را از ديدارهاى معمولى جدا مى‌كند. رعايت طهارت، ادب، متانت، توجّه، حضور قلب از جملۀ اين آداب است.  ۴ زيارت قبر سيد الشهدا «ع» آداب ويژه‌ترى دارد، از قبيل: نماز خواندن، حاجت خواستن، بى‌آلايش و غمگين و غبارآلود، راه زيارت را پيمودن، پياده رفتن، غسل زيارت كردن، تكبير گفتن، وداع كردن. 5شهيد ثانى در كتاب «دروس» ، چهارده آداب براى زيارت مى‌شمارد كه خلاصۀ آنها چنين است:

اوّل: غسل، پيش از ورود به حرم، با طهارت بودن و با لباس تميز و خشوع وارد شدن

دوّم: بر آستانۀ حرم ايستادن، دعا خواندن و اذن ورود طلبيدن

سوّم: كنار ضريح مطهّر ايستادن و خود را به قبر نزديك ساختن

چهارم: رو به حرم و پشت به قبله ايستادن در حال زيارت، سپس صورت بر قبر نهادن سپس به بالاى سر رفتن

پنجم: زيارتهاى وارده را خواندن و سلام گفتن

ششم: پس از زيارت، دو ركعت نماز خواندن

هفتم: پس از نماز، دعا كردن و حاجت خواستن

هشتم: كنار ضريح مقدارى قرآن خواندن و ثواب آن را هديه به امام كردن

نهم: در همه حال، حضور قلب داشتن و استغفار كردن از گناه

دهم: به نگهبانان و خادمان حرم احسان و احترام كردن

يازدهم: پس از بازگشت به خانه، دوباره به حرم و زيارت رفتن و در آخرين زيارت، دعاى وداع خواندن

دوازدهم: پس از زيارت، بهتر از قبل از زيارت بودن

سيزدهم: بعد از تمام شدن زيارت، زود از حرم بيرون آمدن تا شوق، افزون‌تر شود، و هنگام خروج، عقب عقب بيرون آمدن

چهاردهم: صدقه دادن به نيازمندان آن شهر و آستانه، بويژه به تنگدستان از دودمان رسول خدا احسان كردن.  ١ 

رعايت اين آداب، قرب روحى و معنوى مى‌آورد و سازندگى زيارت را افزون مى‌سازد و فلسفۀ تشريع زيارت نيز، همين بهره‌ورى از معنويات مزارات اولياء خداست.  ٢ 

-زيارت، زيارت كربلا، زيارت پياده، اذن دخول

آداب وعظ و منبر

اهل منبر و وعظ، كه در محافل دينى و مجالس حسينى براى مردم القاى سخن و ايراد موعظه و ذكر مصيبت مى‌كنند، چون با دل و دين مردم سر و كار دارند و شنوندگان، كلامشان را حجّت مى‌شمارند، بايد خود به حرفهايشان معتقد و عامل باشند، تا هم سخن تأثير كند و هم از وجهۀ دين و علماى دينى كاسته نشود.

بنا بر اين بر فراز منبر رفتن و به موعظۀ خلايق يا نشر خلايق پرداختن، كار هر كس نيست و صلاحيّتها و شرايطى مى‌طلبد. علماى بزرگ كه دلسوز دين بوده‌اند، همواره چه كتبى و چه شفاهى به اندرز و رهنمود در اين زمينه‌ها پرداخته‌اند. از جمله مرحوم ميرزا حسين نورى در كتاب ارزندۀ خود (لؤلؤ و مرجان) به بيان آداب  اهل منبر پرداخته و «اخلاص» را پلّۀ اول منبر و «صدق» را پلّۀ دوم آن دانسته و نكاتى را هم بعنوان «مهالك عظيمۀ روضه‌خوانان و اهل منبر» دانسته كه بعضى از آنها از اين قرار است:

1-رياكارى و به خاطر دنيا كار كردن

 ٢ - روضه‌خوانى را وسيلۀ كسب خويش ساختن

3-آخرت خود را به دنيا، و به دنياى ديگران فروختن

 ۴ -عمل نكردن روضه‌خوان به گفته‌هايى كه خود نقل مى‌كند

5-دروغ بافتن در منبر و رعايت نكردن صدق احاديث و حكايات.  ١ 

شاگرد وى مرحوم محدّث قمى در منتهى الآمال، پس از بيانى مبسوط در زشتى دروغ در مجالس عزادارى و منبر و مرثيه و استفاده از غنا در نوحه‌خوانى و رعايت نكردن دقت در نقلهاى تاريخى، سخنانى دارد، تحت عنوان «نصح و تحذير» و اهل منبر را بر حذر مى‌دارد از مبتلا شدن به: دروغ گفتن و افترا بستن بر خدا و ائمه و علماء، غنا خواندن، اطفال امارد را با الحان فسوق پيش از خود به خوانندگى واداشتن، بى‌اذن، بلكه با نهى صريح به خانۀ مردم در آمدن و بر منبر رفتن و آزردن حاضرين بر گريه نكردن به كلمات بليغه، ترويج باطل در وقت دعا، مدح كسانى كه مستحقّ مدح نيستند، مغرور كردن مجرمين و متجرّى نمودن فاسقين، خلط كردن حديثى به حديث ديگر به طور تدليس، تفسير آيات شريفه به آراء كاسده، نقل اخبار به معانى باطله، فتوا دادن با نداشتن اهليّت آن، متوسّل شدن براى زينت دادن كلام و رونق گرفتن مجلس به سخنان كفره و حكايت مضحكه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منكره و تصحيح كردن اشعار دروغ مراثى را بعنوان زبان حال، ذكر آنچه منافى عصمت و طهارت اهل بيت نبوّت است، طول دادن سخن به جهت اغراض كثيرۀ فاسده و محروم نمودن حاضرين از اوقات فضيلت نماز و امثال اين مفاسد كه لا تعدّ و لا تحصى است. . . و پس از بحثى پيرامون اهل عمل نبودن به گفته‌ها و توقّعات بى‌مورد داشتن، اين شعر حافظ را نقل مى‌كند كه:

واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مى‌كنند          چون به خلوت مى‌روند آن كار ديگر مى‌كنند
مشكلى دارم ز دانشمند مجلس بازپرس              توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مى‌كنند

گوئيا باور نمى‌دارند روز داورى                             كاين همه قلب و دغل در كار داور مى‌كنند  ٢ 


آزادگى

از مهمترين درسهاى نهضت كربلا و از الفباى نخستين فرهنگ عاشورا، آزادگى و حريّت و تن به ظلم ندادن و اسير ذلّت نشدن است. حسين بن على «ع» فرموده است: «موت فى عزّ خير من حياة فى ذلّ»  ١ 

مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلّت است. نيز در مقابل تسليم و بيعت، فرمود: «لا و اللّه، لا اعطيهم بيدى اعطاء الذّليل و لا اقرّ اقرار العبيد» دست ذلت به شما نمى‌دهم و چون بردگان تسليم شما نمى‌شوم.

همچنين در كربلا وقتى آن حضرت را ميان جنگ يا بيعت مخيّر كردند، فرمود:

«الا و انّ الدّعىّ بن الدّعىّ قد ركزني بين اثنتين، بين السلّة و الذّلّة، هيهات منّا الذّلّة. . .»  ٢ ناپاك ناپاكزاده مرا بين دو چيز، شمشير و ذلت مخير قرار داده است، ذلت از ما بسيار دور است.

بر ما گمان بندگىِ زور برده‌اند اى مرگ همّتى كه نخواهيم اين قيود
از آستان همّت ما ذلت است دور واندر كُنامِ غيرت ما نيستش ورود
در نبرد عاشورا نيز در حمله‌هايى كه به صفوف دشمن مى‌كرد، رجز مى‌خواند و مى‌فرمود:

«الموتُ اولى مِن ركوبِ العار و العارُ اَولى مِن دُخولِ النّار»
 ٣  مرگ، بهتر از ننگ است و ننگ، بهتر از دوزخ! وقتى كه مجروح بر زمين افتاده بود، شنيد كه سپاه دشمن قصد حمله به حرم و خيمه‌گاه او را دارد، بر سرشان فرياد كشيد: «يا شيعة آل ابى سفيان! ان لم تكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم. . .» 4

گر شما را به جهان دينى و آيينى نيست لا اقل مردم آزاده به دنيا باشيد
نهضت عاشورا، به همۀ مظلومان، درس مبارزه و به همۀ مبارزان، الهام مقاومت و روحيّۀ آزادگى داده است. «درس آزادى به دنيا داد، رفتار حسين!» . گاندى، مصلح بزرگ هند گفته است:

«من براى مردم هند، چيز تازه‌اى نياوردم. فقط نتيجه‌اى را كه از مطالعات و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگى قهرمانان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملّت هند كردم. اگر بخواهيم هند را نجات دهيم، واجب است همان راهى را بپيماييم كه حسين بن على «ع» پيمود.» 1

درس آزادى به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند افكار حسين
با قيام خويش بر اهل جهان معلوم كرد تابع اهل ستم گشتن بود عار حسين
مرگ با عزّت، ز عيش در مذلت بهتر است نغمه‌اى مى‌باشد از لعل دُرَربار حسين  ٢ 
-عاشورا در نظر ديگران، ايثار، شهادت طلبى، درسهاى عاشورا

آل اللّه

مقصود از آل الله و خاندان خدا، اهل بيت پيامبر «ص» اند. امام حسين «ع» خود و دودمان پيامبر را آل الله دانسته است، آنجا كه مى‌فرمايد:

«نحن آل اللّه و ورثة رسوله» ،  ٣ در زيارت نيمۀ رجب امام حسين «ع» نيز مى‌خوانيم:

«السلام عليكم يا آل اللّه» كه به عنوان زيارت اربعين هم نقل شده است. اين، بخاطر شدّت ارتباط و انتساب عترت پيامبر و امام حسين «ع» با خداوند و دين اوست و گويا خدايى‌اند و از دودمان خدا. تعبير آل اللّه را جابر بن عبد اللّه انصارى هنگام حضور بر سر مزار حسين بن على «ع» در اربعين شهادتش در زيارتى كه خوانده، به كار برده است.

به قريش نيز «آل اللّه» مى‌گفته‌اند، زيرا در خانۀ توحيد و مسجد الحرام بودند و با خانۀ خدا مرتبط بودند. امام صادق «ع» مى‌فرمايد: «انّما سمّوا آل الله، لأنّهم فى بيت اللّه الحرام»  ۴ بويژه كه عظمت قريش با تولد پيامبر اسلام در ميان آنان افزايش يافت و با بعثت آن رسول خدا، انتسابشان به خداوند افزون‌تر شد «و عظمت قريش فى العرب و سمّوا آل اللّه» .

-اهل بيت

آل ابى سفيان

خاندان و دودمان ابو سفيان. ابو سفيان بن حرب، بزرگ طايفۀ بنى اميّه بود. خودش و دودمانش با بنى هاشم و دودمان رسول خدا و با دين اسلام دشمنى داشتند. ابو سفيان در

لشكركشيها بر ضدّ اسلام شركت داشت. پسرش معاويه، با على و امام حسن «ع» جنگيد، نوه‌اش يزيد، حسين بن على را در كربلا كشت. نسل ابو سفيان ضد توحيد بودند، از دين رو پيامبر فرموده بود: «الخلافة محرّمة على آل ابى سفيان» . 1اينكه در زيارت عاشورا هم خود ابو سفيان و اين دودمان لعن شده‌اند (اللّهمّ العن ابا سفيان، اللّهم العن. . . و آل ابى سفيان) به خاطر درگيرى و مبارزۀ آنان با اساس اسلام است. امام صادق «ع» نزاع ميان اهل بيت پيامبر و آل ابى سفيان را، نزاعى مكتبى و بر سر عقيده مى‌دانست، نه شخصى و مى‌فرمود: «انّا و آل ابى سفيان اهل بيتين تعادينا فى اللّه، قلنا: صدق اللّه و قالوا: كذب اللّه»  ٢ نيز، مايۀ از بين رفتن حكومتشان را دست آلودن به خون حسين «ع» مى‌دانست: «انّ آل ابى سفيان قتلوا الحسين بن علىّ صلوات الله عليه فنزع اللّه ملكهم» . 3

سيد الشهداء «ع» روز عاشورا، سپاه كوفه را كه براى كشتن او آمده بودند، پيروان اين دودمان خطاب كرد و چون شنيد به طرف خيمه‌ها حمله آورده‌اند، فرمود: «ويحكم يا شيعة آل ابى سفيان! ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم. . .»  ۴ اگر دين نداريد، آزاده باشيد! آل ابو سفيان همۀ آنانند كه در طول تاريخ، با حق و عدل مبارزه كرده‌اند و براى خاموش ساختن نور خدا كوشيده‌اند، چه در ميدان بدر و احد و صفين و كربلا، چه در هر جاى دنيا و هر زمان ديگر.

-بنى اميه، يزيديان، فساد بنى اميه

آل اميّه-بنى اميّه

آل زياد

از جمله گروهى كه به اسلام ضربۀ بسيار زده‌اند و در زيارت عاشورا مورد لعنت‌اند، «آل زياد» ند (و العن. . . آل زياد و آل مروان الى يوم القيامه) . نسل ناپاك «زياد» ، دستشان به خون عترت پيامبر آميخته است. عبيد الله بن زياد كه والى كوفه و بصره بود و امام حسين را در كربلا كشت، فرزند همين زياد است. مادر زياد، سميّه نام داشت، از زنان زناكارصاحب پرچم. زياد از طريق آميزش نامشروع و زنا توسّط غلام سميّه به نام «عبيد ثقفى» به دنيا

آمد. زياد را زياد بن عبيد مى‌گفتند. از بدعتهاى معاويه، آن بود كه بر خلاف حكم پيامبر، اين زنازاده را به دودمان بنى اميّه ملحق ساخت و از آن پس او را «زياد بن ابى سفيان» مى‌گفتند. 1اين موضوع كه به «مسألۀ استلحاق» معروف است، در سال  ۴۴  هجرى انجام گرفت و مورد اعتراض بسيارى از بزرگان از جمله سيد الشهدا بود كه در نامه‌اش به معاويه، اين كار را در رديف كشتن حجر بن عدى و عمرو بن حمق، آورده  ٢ و او را نكوهش كرده است. پس از انقراض امويان، مردم زياد را به اسم مادرش سميّه يا به نام پدرى ناشناخته، زياد بن أبيه (زياد، پسر پدرش) مى‌خواندند. 3

امام حسين «ع» روز عاشورا در يكى از خطبه‌هايش جملۀ «الا و انّ الدّعىّ بن الدّعىّ. . .» دارد، كه اشاره به ناپاك‌زادگى ابن زياد و پدرش زياد است كه هر دو نسبى پست و آلوده داشتند و عبيد اللّه هم از كنيز زناكارى به نام مرجانه به دنيا آمده بود و به «ابن مرجانه» مشهور بود. حاكميت يافتن كسى چون پسر زياد، فاجعه‌اى بود كه عزّت و كرامت مسلمين و عرب را نابود كرد. زيد بن ارقم وقتى در كوفه شاهد آن بود كه ابن زياد بر لبهاى سر بريدۀ ابا عبد الله «ع» مى‌زند، گريه كنان و با اعتراض برخاست و از مجلس بيرون آمد و مى‌گفت: اى جماعت عرب! از اين پس برده شده‌ايد. پسر فاطمه را كشته و پسر مرجانه را به امارت پذيرفته‌ايد. . .  ۴ در همان ايّام، آل زياد بعنوان گروهى فاسد و شيطانى به شمار مى‌رفتند. حتّى يكى از شهداى كربلا به نام مالك بن انس مالكى يا انس بن حارث كاهلى در رجزى كه در ميدان مى‌خواند، يكى از ابيات آن چنين بود:

آلُ عَلىّ شيعَةُ الرّحمنِ آلُ زياد شيعَة الشّيطانِ  ۵ 
آل زياد، طبق روايات، دلهايى مسخ شده، دودمانى ننگين و مورد خشم بودند و روز عاشورا را به خاطر كشته شدن حسين بن على، مبارك دانسته و به شادمانى روزه مى‌گرفتند. 6نيز «آل زياد» نام سلسله‌اى از خلفاست كه از نسل زياد بن أبيه بودند و از سال  ٢٠۴  تا  ۴٠٩  هجرى بر يمن حكومت كردند. آغاز حكومتشان از زمان هارون الرشيد

بود و مأموريّتشان سركوبى علويان آن ديار. 1

-عبيد الله بن زياد، آل ابى سفيان، آل مروان

درباره ما
Profile Pic
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 205
  • بازدید کلی : 11,919
  • کدهای اختصاصی
    روزشمار فاطمیه